صحنهای میآید که مجهزترین کلینیک دندانپزشکی در خاورمیانه را معرفی میکند، جایی که بیحسی دیجیتال و ایمپلنت سهبعدی دارد و حتی لبخند دیجیتال طراحی میکنند. قسمت جالب ماجرا این است تنها چیزی که برای مشتری اهمیت ندارد، پول است. بعد تبلیغ یخچال میآید، صدای بلند و رسا میگوید: «چک نمیخواهد، ضامن نمیخواهد!» و شما به خودتان میآیید و میپرسید: «پس یعنی میتوانم با حقوق بازنشستگی ۱۵ میلیون، یک یخچال ۱۵۰ میلیونی بخرم؟» طبیعتاً نه.این تضاد عجیب و طنزآلود، همان فاصله میان زندگی واقعی و قاب تلویزیونی است.
درحالی که مردم با دشواری پر کردن یک دندان مواجهاند تلویزیون با خلق لبخندهای صحنهآرایی شده، بازیگران خوشتیپ، صحنههای شستهرفته و… تصاویری میسازد که هیچ ربطی به زندگی واقعی ندارد. بدتر از آن، این حس را القا میکند که همه چیز امکانپذیر است حتی اگر پول و زمان و شرایطمان هیچ ربطی به آن نداشته باشد، میتوانیم به آن سطح آرمانی برسیم.
درواقع تبلیغات تلویزیون در کنار فروش کالا، رؤیایی را میفروشد که هیچ وقت قرار نیست کاملاً مال ما شود. آدورنو، فیلسوف و جامعهشناس آلمانی میگوید این همان «صنعت فرهنگ» است: بستهبندی رؤیاهای مصرفی و تولید نیازهای کاذب. تورستین وبلن، اقتصاددان و جامعهشناس آمریکایی هم در فلسفه پول خود هشدار میدهد کالا و خدمات فقط برای رفع نیاز نیستند؛ آنها نشانگر منزلت و «مصرف تظاهری» هستند.
درنتیجه به نظر میرسد تبلیغات تلویزیون امروز نه شناختی از توده مردم دارد، نه به شعور و کرامت آنان احترام میگذارد. محتوای این تبلیغات چیزی جز مصرفگرایی، به رخ کشیدن امکانات طبقه بورژوا و تحقیر بیپولی مخاطب نیست.
۱۹ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۶
کد خبر: ۸۰۱۰۶۵
بارها شده جلو تلویزیون نشستهایم و با دیدن تبلیغات به این فکر کردهایم «این دنیایی که نشان میدهند، واقعاً مال چه کسی است؟»
زمان مطالعه: ۱ دقیقه
منبع: روزنامه قدس



نظر شما